قالب های حرفه ای



مشکل یعنی چی؟

چیزی که ذهن رو به خودش مشغول میکنه؟

چیزی که باعث دردسر میشه؟

چیزی که اگه برطرف نشه باعث دردسر میشه؟

اصلا برطرف کردن مشکل یعنی چه؟

اصلا یعنی چه یعنی چه؟

فاک

آیا روش درستیه هر چیزی که به ذهنت میرسه رو روی یه مدیوم وارد کنی؟

کدوم روش درسته؟ think on paper یا think on brain

همه چیز رو روی ذهن نگه داشتن کار درستیه؟

میدونی هر خط جمله ای که مینویسم انگار داره یه مفهومی/منظوری رو میرسونه. it tries to make a point

ولی به نظر میرسه هیچ کدوم با جملات قبلی یا بعدی هارمونی ندارند.

همین باعث میشه خوندن یه همچین متنی شدیدا خسته کننده باشه.

متن حرفه ای نیست.

برم یه ویدیو تو یوتیوب ببینم در مورد تفاوت think on paper با فکر کردن در ذهن


کاش میشد اولین فکری که به ذهنمون میرسه بهترین فکر ممکن باشه.

این طور دیگه نیازی به فکر کردن زیاد نبود.

لازم نبود برای هر جمله ای که مینویسیم 1 ساعت جلوی کامپیوتر زل (ذل؟ ضل؟ ظل؟ زول؟ ذول؟ ضول؟ ظول؟) بزنیم.

کلمات و جملات به صورت ناخوداگاه در ذهنمون نقش میبست و فقط کافی بود روی صفحه تایپشون کنیم.

دیگه نیازی نبود برگردیم جمله رو 10 بار بازخونی کنیم، مطمئن شیم با جملات قبلی هماهنگن و در نهایت 100 بار جمله رو بازنویسی کنیم که به بهترین جمله ممکن برسیم.

کاش میشد هر حرفی که میزنیم بهترین حرف باشه. هر کاری که میکنیم بهترین کار باشه. هر تصمیمی که میگیریم بهترین تصمیم باشه. هر خط کدی که مینویسیم بهترین کد ممکن باشه.

طوری که نیازی نباشه برگردیم و هر کاری که کردیم رو اصلاح کنیم.

نیازی به تجزیه و تحلیل نباشه.

نیازی به فکر کردن زیاد نباشه.

این طور که معلومه نمیشه.

همین جملاتی که تا اینجا نوشتم رو بخوام دوباره بخونم فکر کنم حالم بهم بخوره.

اصلا نمیشه بدون اصلاح کار کرد. نمیشه.

تا همین جا فقط یه مشت زباله نوشتم.

فاک سندش میکنم


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


ب

برنامه نویسی

کامپیوتر

محاسبه

سریع

حافظه

نگهداری

مواظبت

برنامه نویسی

برنامه نویسی شغل قابل قبولی است.

من برنامه نویسی را دوست دارم.

برنامه نویسی سخت است.

HTML CSS JavaScript PHP MySQL

My Stack

اپلیکیشن تحت وب

لاراول

وردپرس

بلاگ

نویسنده

مدیر

ادمین

امنیت

سرعت

ریسپانسیو

a10y

i18n

نابیانایان

کسانی که از زبان دیگری استفاده می کنند

rtl ltr

چپ به راست راست به چپ

استایل شیت

جاوا اسکریپت

interaction

کلیک

respond

هندل

http request

get post put del

ذخیره سازی

read

لیست

pagination

صفحه بندی

Ajax

unobtrusive javascript

graceful degredation

image

آلت

SEO

گوگل

نمایش در صفحه اول موتورهای جستجو

بی هدف

کلمات بی هدف

هر کلمه پشت کلمه دیگر


بخش جلویی (frontal lobe)

حرکت، هم آهنگی و تناسب اعضای بدن، اطلاعات

حل مشکلات و منطق و برنامه ریزی

 

بالای سر (parietal lobe)

اطلاعات مربوط به حواس

محرک ها و درک و حواس

 

پشت سر (occipital lobe)

بینایی

 

گیچ گاه (temporal lobe)

گوش ها و شنوایی

 

amygdala

احساس

 

قشر اصلی مربوط به حرکت

مربوط به حرکات اختیاری


بخش سریع ذهن سریع هیجان زده میشه. می خواد سایفون رو باز کنه، incognito رو باز کنه و بره تو سایت های خاک برسری.

منشائش لذتی که در ذهن نقش بسته. از تجربیات قبلی. احتمالا هم یک دیو اون پشت نشسته و دز این لذت خیالی رو بیشتر از مقدار واقعی نشون میده و این بار وعده میده که لذتی رو تجربه میکنی که هیچ وقت در زندگی ت تجربه نکردی. و احتمالا یک دیو دیگه از یادت میبره که بعد از ء چه حس گندی بهت دست داده.

مقصر مغز انسان نیست. مغز داره کاره خودش رو انجام میده. وقتی محرکی رو میبینه، براساس اون تصویری رو در ذهن ایجاد میکنه، و این تصویر، اندام های دیگه ی بدن رو تحریک میکنه، طوری که انسان آماده ی جفت گیری میشه و چون امکان جفت گیری نداره، برای پاسخ به این نیازش به سراغ و در نهایت خود یی میره.

وابسته شدن و تسلیم شدن در برابر ناشی از همین موضوع است. ما بلافاصله تسمیل تصمیمی میشویم که مغز برایمان میگیرد. در اصل باید بگویم قسمت سریع و ناخودآگاه مغز که مثل یک بچه کوچک فقط می خواهد کاری انجام دهد، خراب کاری کند، بازی کند و سرگرم شود. این بخش چیزی جز بازی و لذت نمیفهمد و فقط از انجام کار خوشش می آید. کاری ندارد که کاری که انجام می دهد درست است یا نه.

این موضوع باعث میشود که قسمت کند مغزمان را بیشتر درک کنیم و بیشتر به اهمیتش پی ببریم.

این بخش چپ مغز ماست که هوش ما را تشکیل می دهد. اعداد، کلمات، زبان، محسابات، توازن، مفهوم، منطق، تجزیه و تحلیل، سبک و سنگین کردن، همه و همه در این بخش از مغز پردازش می شوند. بدون طرف چپ مغز، ما حیوانی بیش نیستیم.

وقتی صحبت از دیدن تصویر یک دختر می شود، سیستم ناخوداگاه مغز بلافاصله بدون اینکه نیازی به تلاش از طرف ما باشد، تحریک می شود و از ما می خواهد که این تصویر را نگاه کنیم. اما ما موجودی خودآگاه هستیم و میتوانیم بعد از تجزیه و تحلیل به این پاسخ بله یا خیر بگوییم.

قسمت چپ مغز، لذت بردن از دیدن تصویر یک دختر را تایید می کند. ولی با توجه به تجربیات گذشته و این که این لذت بسیار زودگذر است و احتمالا دیدن یک عکس ما را به دیدن تصاویر بیشتر ترغیب می کند که این کار می تواند ساعت ها به طول بینجامد، در نهایت انجام این کار را کاری عبث و بیهوده می بیند.

همچنین مغز با توجه به تجربیاتی که در گذشته کسب کرده، می داند که اگر تصویر زیباترین دختر جهان هم به آن نشان دهیم، باز هم پس از مدتی از آن خسته می شود و شروع می کند به پیدا کردن ایرادات این دختر که در نهایت باز انجام این کار را کاری بسیار بیهوده می بیند.

بله. وقت طرف چپ مغز فعال شود و کنترل را در دست بگیرد، تمام تلاشش را می کند که انجام کار را به عقب بیندازد و کلا ما را از انجام آن منصرف کند. کاری هم ندارد که این کار درست است یا خیر. فقط می خواهد قبل از انجام آن، تمامی حالات ممکن را بررسی کند و بهترین نتیجه ممکن را رقم بزند.

بنابراین برقرار کردن توازن بین طرف چپ و راست مغز، کاری است که هر انسان موفقی باید انجام دهد.

اگر طرف راست مغز قدرت را در اختیار داشته باشد، انسان را به انجام هر کاری وادار می کند. کاری با درست یا غلط بودن، زشت یا زیبا بودن، خجالت آور بودن یا نبودن و اینجور مسائل ندارد. فقط می خواهد کاری را به نتیجه برساند.

اما طرف چپ مغز دقیقا برعکس عمل می کند. او انسان را از انجام هرگونه عملی منصرف می کند و حتی بعد از انجام آن، ما را سرزنش می کند. این بخش عاشق تجزیه و تحلیل است و تا به کمال مطلق نرسد، چراغ سبز را به ما نشان نمی دهد و چون کمال مطلق هیچ گاه بدست نمی آید، ما هیچ گاه این کار را انجام نمی دهیم.


استفراغ

مخلوطی کثیف، حال بهم زن، بدبو، بد ریخت، بد طعم و چندش آور.

تمامی این کلمات با خواندن، نوشتن، دیدن کلمه استفراغ در ذهنم نقش بست.

نقش بستن

جمع کردن و یکی کردن تکه های مختلف برای ساخت چیزی—این چیز میتونه یک شیء باشه، یک غذا باشه و یا یک فکر. یک تصور. یک ایده.

چرا چنین تصوراتی با شنیدن کلمه استفراغ باید ذهن خطور کنه؟ چون قبلا با استفراغ روبرو شدیم. از دیدنش حالمون بهم خورده. بوی بدش به خاطرمون مونده. همه طعمش رو چشیدیم.

از تمام این تجربیات، مغز تصوراتی رو نقش بسته، ارتباطاتی که با کلمه یا مفهوم استفراغ متصل شده اند.

زمانی که کلمه استفراغ رو می شنویم، یا آن را از نزدیک می بینیم، یا آن را می خوانیم، یا حتی فقط به آن فکر می کنیم، تمامی این ارتباطات تقویت می شوند. این تقویت سیگنال ها یک کل تشکیل شده از جزء را بوجود میاره که باعث میشه ما حس ها و افکار دیگری رو تجربه کنیم.

روش کار ذهن همینه. هزارها، میلیون ها، میلیاردها و تیلیاردها ارتباط، سیگنال، کلمات، خاطرات، تجربه ها، درد ها، لذت ها، ترس ها، شیرینی ها، آرزو ها، صدا ها، بوها، تصاویر، لمس ها، مزه ها، خیالات، الهامات، ایده ها، تلقین ها، وسوسه ها، نصیحت ها، توهین ها، تشویق ها، برخورد ها، اعداد، آموزش ها، تکنیک ها که با هم ارتباط برقرار می کنند تا موقعیت موجود رو درک کنند، فکر جدیدی بوجود بیاورند، راه حلی رو کشف کنند، مشکلی رو حل کنند، خطری رو دفع کنند، لذتی رو ایجاد کنند،

تمامی حواس 5 گانه انسان میتونه منشا یک فکر باشه. هر صدایی که می شنویم، هر چیزی که می بینیم، سیگنالی رو در مغز بوجود میاره، که این سیگنال منشاء یک فکر میشه. ذهن سعی میکنه افکار بیهوده رو از بین ببره تا بتونه روی چیزی تمرکز کنه که هم اکنون اهمیت داره. ذهن انرژی محدودی داره. برقراری تمامی این ارتباطات و سیگنال ها، ذهن رو شدیدا خسته میکنه و باعث میشه نتونه درست کار کنه و در ایجاد افکار و تصمیم دچار اشتباه بشه.

ما برای اینکه کاری رو درست انجام بدیم باید روی اون تمرکز کنیم. یعنی سعی کنیم کاری کنیم که تمامی ارتباطاتی که در مغزمون شکل میگیره مربوط به مشکل در دست باشه. نه در مورد فیلمی که دیشب دیدیم، یا وضعیت لایک ایسنتاگراممون یا هر کوفت و ذهر مار دیگه.

ذهن زمانی که با محرکی روبرو میشه به صورت خودکار، ارتباطاتی رو ایجاد میکنه. مثلا وقتی کلمه ای رو می شنوید اولین چیزی که به ذهنتون میاد چیه؟ این همون تلاشیه که ذهن برای درک مطالب استفاده می کنه مثلا برای کلمه استفراغ:

استفراغ - کثیف - بدبو - آلوده - آشغال - زباله - سطل - سطل آشغال - ماشین زباله - کارگر شهرداری - جارو - خاک انداز - خاک - زمین - خورشید - کهکشان - آسمان - ابر - باران - خیس - حمام - تمیزی - نظافت - نظم - انضباط - مدرسه - کلاس درس - ریاضی - معلم - دانش آموز - کاغذ - قلم - نوشته - کلمه - مفهوم - ایده - هدف - نیاز - وظیفه - برنامه ریزی - مرحله - لول - بازی - پلی استیشن - متال گیر - اسنیک - هیدئو کوجیما

برای خلق این مفاهیم نیازی به انرژی گذاشتن زیاد نبود. هر ایده پشت ایده بعدی شکل می گرفت. اما زمانی که ما بخواهیم قدرت رو از سیستم خودکار مغز بگیریم و به صورت خودآگاه افکار رو تولید کنیم، اون موقع است که انرژی زیادی از ما کسر می شود. در اصل سیستم خودکار مغز ما، سیستم خلاق ماست. هیچ محدودیتی ندارد. به هر شکل که دوست داشته باشد جملات را خلق می کند. کاری با قوانین و ایرادات گرامر و خوانایی متن ندارد. فقط می خواهد نتیجه ای تولید کند، کاری انجام دهد، چیز جدید تجربه کند. این بخش از ذهن عاشق زیبایی است، عاشق بی نظمی، عاشق نظم است، عاشق زشتی هاست، عاشق همه چیزی است. بخش خلاق ذهن ما عاشق است. یک عاشق خستگی ناپذیر. این بخش چپ مغز ماست که تحلیل گر است و قوانین رو دوست دارد. همین اکنون که دارم این متن رو مینویسم طرف چپ مغزم مدام روی سرم داد و فریاد میکشه. این چه خزبلاتی که داری مینویسی. اگه یکی اینارو بخونه چی فکر میکنه. اصلا چه فایده ای داره نوشتن اینا. اصلا چرا تو blog.ir داری مینویسی؟ چرا تو ویرگول نمینویسی که رابط کاربری اش بهتره. الان داری با نام مستعار مینویسی اگه کسی بفهمه واقعا کی هستی چی میشه؟ چرا نمیری سراغ کار اصلیت. چرا وقتت رو تلف میکنی و .

مسئله اینجاست، طرف چپ مغز هیچ وقت دوست نداره کاری رو انجام بده یا در بهترین حالت می خواد انجامش رو تا جای ممکن به تاخیر بندازه. این بخش از مغز عاشق تحلیل و بررسیه. عاشق پیدا کردن بهترین راه حل. عاشق کار با حقایق، با اعداد، با چیزهای قابل پیشبینی. این بخش می خواد مطمئن بشه کاری که انجام میشه درسته. متاسفانه اگه بخوایم به این بخش زیاد بها بدیم، هیچ وقت کاری انجام نمیشه. و برعکس اگه بهش بها ندیم، اصلا نمیفهمیم کاری که انجام میدیم درسته یا منطقی هست یا نه. اصلا سودی داره یا نه. اصلا مفهومی داره یا نه.

برای همین بخش چپ و راست مغز باید با هم همکاری کنند. زمانی بخش چپ مشغول باشه و زمانی بخش راست.

سمت راست فقط می خواد بنویسه و بنویسه و بنویسه . اصلا کاری نداره چیزی که مینویسه درسته یا نه. اصلا مفهومی داره یا نه. ولی بخش چپ می خواد در کوتاه ترین جمله ممکن مفهوم رو برسونه.

مفهوم


ذهن سریع همانطور که از نامش مشخص است، بسیار سریع کار میکند. این ذهن زمانی استفاده می شود که لازم به تصمیم گیری های سریع و معمولا ناخوداگاه وجود داشته باشد.

موقعی که راه میرویم، لازم نیست هر قدمی که برمیداریم رو تجزیه و تحلیل کنیم. در این زمان این ذهن سریع ماست که فعال می شود.

موقعی که غذا می خوریم، یا دوچرخه سواری میکنیم یا رانندگی میکنیم یا تلویزیون تماشا میکنیم، این ذهن سریع ماست که تمام این کارها را انجام می دهد.

ذهن سریع نسبت به ذهن کند، انرژی بسیار کمتری مصرف می کند، و معمولا دچار خستگی زودرس انسان نمی شود.

این در حالی است که مدتی کار گرفتن از ذهن کند، به سرعت حس خستگی را به انسان منتقل می کند.

مثلا همین متنی که دارم می نویسم رو دارم با ذهن سریع می نویسم، برای همین متن تا این اندازه به درد نخر و تهوع آور هستش.

اگر می خواستم این متن رو با ذهن کندم بنویسم صد سال نمینوشتمش چون کارهای بسیار مهمتری دارم که باید ذهن کندم رو برای آن موقع نگه دارم.

البته استفاده کردن از لفظ ذهن کند کمی اشتباه است. این ذهن کند عملا مهمترین بخش مغز ماست که ما را از دیگر جانوران متمایز می کند.

ما با ذهن کند تجزیه و تحلیل می کنیم، تصمیم گیری های بزرگ می گیریم، مهندسی می کنیم، محاسبه می کنیم، اندازه میگیریم، نقشه می کشیم، برنامه ریزی می کنیم، و

در اصل می توان گفت ذهن کند و ذهن سریع همان دو بخش چپ و راست مغز هستند. قسمت راست که بسیار پویاتر و شاداب تر از بخش چپ است، در اصل همان کودک درون ماست که از انتظار خوشش نماید و می خواهد زودتر کاری را انجام دهد. برعکس ذهن کند همان بخش راست مغز ماست که دوست دارد قدم به قدم پیش برود و هر قدمی را قبل از اقدام کاملا بررسی و تجزیه و تحلیل کند.

کاری که باید انجام شود اینست که بین این دو بخش یک توازن برقرار کنیم. و نکته مهم اینست که سعی کنیم به هر کدام از این بخش ها فرصت کافی برای شکوفایی بدهیم.

استفراغ

تکه غذاهایی که تقریبا حضم شده اند.

تقریبا گوارش شده اند.

تکه های غذا باید از هم جدا شوند.

باید بین سنگ و کلوخ دنبال طلا و الماس بگردیم.

ولی باید چیزی باشه که از توش یه چیز بدرد بخوری در بیاد.

تا چیزی نباشه که نمیشه.

بدون حد و مرز.

می دانم چه کاری باید انجام بدم و میدانم چجوری انجامش بدم.

باید ترنزیشن بین جملات بدون احساس باشه seamless

 


تفکر

احساس

لامسه

بویایی

بینایی

چشایی

شنوایی

منطق

نتیجه گیری

محاسبه

حرکت

فضا

زمان

علاقه تنفر ترس اضطراب دلهره شجاعت افتخار غرور

مهارت

استعداد

اندازه گیری

برنامه ریزی

نقشه کشی

انرژی

محدود

حافظه

انتخاب

تمرکز

حواس پرتی

ذهن سریع و ذهن کند

fast brain vs slow brain

قضاوت

قضاوت سریع

تصمیم گیری

فکر اندیشه تفکر آنالیز انتخاب اراده تصمیم اقدام انجام نگهداری نتیجه


نوشته

کلمه

جمله

نهاد

گذار

فعل

مفعول

فاعل

قید

صفت

ضمیر

یک جمله کامل

یک فعل

کاری که باید انجام شود.

دستور به انجام یک کار.

مراحل انجام کار.

دلیل انجام کار.

اسم.

thing, concept, idea

یک دو سه

چی؟

چرا؟

چطور؟

چگونه؟

کی؟

کجا؟

آیا؟

اما

بله

خیر

 

کاری که باید انجام بدیم

چگونه کار را انجام بدیم

چطور بفهمیم چه کاری باید انجام بدیم

چطور همه ی این اطلاعات رو مدیریت کنیم

چطور بدانیم چه کاری رو کی انجام بدیم؟

چطور بدانیم آیا کاری که انجام میدیم درسته یا نه؟

چطور بدانیم آیا کاری رو باید انجام بدیم یا نه؟

 

کاری که میخوایم انجام بدیم پیچیدست، مشکله، راه حلش رو نمیدونیم یا میدونیم ولی از بخش های ریز زیادی تشکیل شده.

چطوری همچین مشکلی رو حل کنیم.

چطوری پروژه های بزرگ رو انجام بدیم.

پروتوتایپ، نمونه اولیه، minimum viable product

 

I DONT KNOW


خدا

قدرت

امکان

امکانات بینهایت

وجود

خلق

خلاق

وجود جدید

ایده

هدف

وسایل

برنامه

اجرا

امتحان

 

هیچ

پوچ

تهی

خالی

نبود

بی هدف

بی اهمیت

بی منظور

 

همه چیز

بود

پر

هدفمند

پر اهمیت

پر منظور

 

هدف چیست؟

قربانی کردن

فدا کردن

فدا کردن خود برای رسیدن به هدف والا

قربانی کردن خود برای رسیدن به greater good

 

فدا کردن خود برای نجات خانواده

فدا کردن خود برای نجات دوست

فدا کردن خود برای نجات هم رزمان

فدا کردن خود برای نجات هم وطن

فدا کردن خود برای نجات بشریت

فدا کردن خود برای رضایت خدا

 

تلاش

کوشش

ترقی

توسعه

شکوه

جلال

زیبایی

زحمت

رنج

زندگی

حیات

امرار معاش

وسیله

 

برای رسیدن به هدف


ایده یعنی چی؟

فکر یعنی چی؟

افکار چی هستند؟

نورون چیه؟

سلول عصبی چیه؟

سلول چیه؟

عصب چیه؟

ایده و فکر و افکار از کجا بوجود میاند؟

این چرت و پرت هایی که دارم مینویسم چیند؟

همشون یک جور سوالند، یک سوال بدون جواب (a unanswered question, a mystery that needs to be solved)

سوال چیه؟

question

یک جمله که برای گرفتن اطلاعات استفاده می شود.

 

وقتی سوالی میپرسم، یعنی چیزی رو نمیدونم و می خوام راجبش اطلاعات کسب کنم.

می خوام جوابش رو بدونم.

این سوال رو میتونم هم از خودم بپرسم و هم از دیگران.

جواب سوال میتونه با ارتباط ایده های دیگه بدست بیاد.

ما برای فهمیدن یک ایده، یک مفهوم یا یک فکر از ایده ها، مفاهیم و افکار دیگه استفاده میکنیم.

 

هیچ چیز به تنهایی مفهومی نداره (seem legit?)

 

ایده یعنی چی؟

ایده، فکری است که در ذهن بوجود میاد.

 

فکر یعنی چی؟

فکر، ایده ای است که در ذهن بوجود میاد.

 

سنگ چیست؟

سنگ یک جور جسم سخت و معمولا زمخت است.

 

سخت چیست؟

سخت، جسمی است که با دشواری از هم می پاشد، مثل سنگ.

 

نتیجه گیری

مفهوم، ایده یا فکر جدیدی که از افکار و نوشته های گذشته بدست می آید.


فکر، کانسپت، مفهوم، ایده، جرقه، یک واحد مستقل.

ارتباط، اتصال، پس و پیش، ترتیب، اولویت، اهمیت، اضطرار.

ساختن، ویرایش کردن، تولید کردن، توسعه دادن، بهتر کردن، فروختن، استفاده کردن، مفید بودن.

پرش از یک ایده به ایده دیگر. از این شاخه به آن شاخه پریدن.

سازمان، نظم، انضباط، انسجام، مدیریت.

شگی، نامنظم، بهم ریختگی.

losing train of thought

to be unable to resume one's previous progression of thought.

هواس پرتی، سر و صدا، وقفه.

اتصال یک ایده به یک ایده دیگر.

اتصال یک فکر به فکر دیگر.

اتصال یک مفهوم به مفهوم دیگر.

شرایط، محیط، استقرار، ثبات.

استفاده حداکثر از ظرفیت محدود حافظه.

استفاده حداکثر از ظرفیت محدود تصمیم گیری.

استفاده حداکثر از ظرفیت محدود تحلیل و بررسی.

استفاده حداکثر از ظرفیت محدود ایده پردازی.

brain is like a muscle. it gets tired.

روی کارهایی تمرکز کن که فکر میکنی اهمیت دارند.

فکر نکن در یک روز میتونی همه کارها رو انجام بدی.

کارهای سخت رو اول روز انجام بده.


فکر

بخشی میگه کار رو انجام بده، بخشی میگه نه.

فکر از کجا نشات میگیره؟

همین چیزایی که مینویسم رو فکر بوجود آورده.

آیا هر فکری شایسته ی نوشته شدن هست یا نه.

آیا مخالفت کردن با افکار کار درستیه.

فکر مثل یک جور تصویر روی ذهن میمونه، یک جور صدا، یک جور image که فکر مغز میتونه اونو تشخیص بده. بخشی از مغز به صورت ناخودآگاه می خواد براساس این تصویر، کاری رو انجام بده و بخش دیگه ی مغز تصویر رو در اختیار خودآگاه قرار میده که به تونه براساس اون تصمیم گیری کنه.

هر موقع فکری ذهنم رو مشغول میکنه، به صورت ناخودآگاه می خوام راجبش تحقیق کنم. مثلا خونده بودم amygdala بخشی از مغزه که احساسات، ترس ها و هیجان ها رو کنترل می کنه و حالت fight or flight رو در انسان بوجود میاره (پاسخ جنگ یا گریز)

الان فکر نماز در ذهنم در حال حرکته. نماز ظهر و عصر. هر از گاهی میاد و میگه بلند شو نماز ظهر و عصرتو بخون. چرا به صداش گوش نمیکنم؟ چرا بلند نمیشم و نمازم رو بخونم. چرا دارم می نویسم؟ آیا بخشی از مغز تصور میکنه که نوشتن در اولویت بالاتری از نماز قرار داره و اهمیتش بیشتره؟ یا شاید بخشی از مغز فکر میکنه که نماز هیچ اهمیت و اولویتی نداره؟ خب مسلما من به این نتیجه رسیدم که بدون کمک و الهامات خدا، هیچ ذهنی توانایی تجزیه و تحلیل این همه آپشن و افکار رو نداره و این خداست که به رشته ی افکار انسان جهت میده و اون رو در جهت درست قرار میده.

احتمالا بخشی از مغز بهم میگه که اگه بتونی خودت و مغزت رو بهتر بشناسی، بهتر میتونی خدا رو عبادت کنی.

زمان هایی که فکر نمی کنیم چطور؟ آیا انسان میتونی در یک لحظه به هیچی فکر نکنه. بازم وسوسه شدم برم راجبش تحقیق کنم ولی بالافاصله برگشتم.

اینطور که معلومه، فکر کردن به هیچی بازم فکر کردن به چیزیه. موقعی که به هیچی فکر نمیکنیم به نظر دنبال چیزی هستیم که بهش فکر کنیم.

فکر تصویریه که در مغز شکل میگیره و فقط مغز میتونه این تصویر رو تشخیص بده و تجزیه و تحلیل کنه. به نظر بخشی از مغز می خواد بلافاصله با این فکر کاری انجام بده یا هر موقع چنین تصویری در مغز شکل میگیره، ذهن به صورت خودکار احساسات مختلفی همچون ترس، بی حوصلگی، رضایت، وسوسه، غم، هیجان و غیره رو بوجود میاره. این سیستم خودکار مغزه. گاهی اوقات به کار میاد و گاهی اوقات نه. اکثرا زمانی که نیازه کارهایی بلافاصله پشت سرهم انجام بشه، این قسمت از مغز فعال میشه. مثل راه رفتن، تایپ کردن، رانندگی کردن، حرف زدن، فیلم دیدن، شنیدن موسیقی و غیره و غیره. این طور زمان ها معمولا سخته که ریشه ی افکار رو دنبال کردن چون به نظر افکار اصلا به قسمت خودآگاه مغز ارسال نمیشه. برای اینکه قسمت خودآگاه مغز انرژی بیشتری از قسمت ناخودآگاه میگیره و اگه مغز بخواد هر تصمیم و فکر و اقدامی رو به این قسمت بفرسته، هم زودتر خسته میشه و هم بین اعمال انسان وقفه ی بسیار طولانی بوجود میاد.

مثلا فرض کنید هنگام راه رفتن قبل از هر قدمی که برمیدارید، بخواید چند ثانیه فکر کنید. به اینکه آیا این قدمی که برمیدارید درسته یا نه یا راه های بهتری برای قدم برداشتن هست یا نه. یا موقع رانندگی قبل از هر ترمز، گاز یا چرخاندن فرمون بخواید چند ثانیه فکر، خدا بیامرزتتان.

یکی از دلایلی که رانندگی یا دوچرخه سواری کردن اوایلش سخته هم همینه زیرا قسمت ناخودآگاه مغز هنوز با این عمل آشنا نشده و همه چیز رو ارسال میکنه به قسمت خودآگاه که اون تصمیم بگیره. برای همین حفظ کردن تعادل یا عوض کردن دنده ماشین به صورت خودکار انجام نمیشه و فرد باید به صورت خودآگاه این کارها رو انجام بده.

مثلا اگه من می خواستم موقع نوشتن این کلمات، فکر کنم، هیچ وقت چنین پستی ارسال نمی شد. در واقع این بخش ناخوداگاه منه که داره اینا رو مینویسه و هر از گاهی هم از قسمت خودآگاه کمک میگیره. من نمیتونم تصویری که با نوشتن این کلمات در ذهنم نقش میبنده رو جزء به جزء تجزیه و تحلیل کنم. ولی هر از گاهی احساس میکنم که فکری در ذهنم نقش بسته و قسمت ناخودآگاه منتظره که من با این فکر اقدامی انجام بدم.


The blog archive page.

I like blog archive page.

It lists the blog posts in chronological order.

It has pagination. 1 2 3 4 5

We can display 10 posts in the first page.

10 in the second.

Blog posts need a wrapper.

Each blog post need a wrapper.

The lists of blog posts need a wrapper.

The wrapper itself need a wrapper.

The list itself is separate from the blog posts. Is It?

 

Blog post. An article. A news. An event or announcement. An advertisement. Some content which is chronologically significant.

It is separate from products, books, downloads, portfolio, services, pages, etc.

Most of them are not chronologically significant.

They can be rated by popularity, number of views, number of downloads, custom ordering, number of comments, etc.

 

Blog posts are sometimes categorized by author.

There are also categories and tags which almost all blog posts have.

 

A blog post needs a title, description, featured image, category, tag.

 

A list of blog posts, displays them in a chronologicall order. It can also filter them by date, author, category or tag.

It certainly should have pagination because the number of blog posts in a page can slow it down. They can be lazy loaded, but more on that later.

 

Every piece of content needs a wrapper. Title needs a wrapper, usually h2 or h3. Content needs a wrapper. The categories and tags all need wrappers.

 

You wrap title in a h3 tag. And wrap the text with anchor tag to link to single page.

You can wrap the whole post head area in a div tag.

There are categories, tags, post publish date and author name.

These meta can be placed in both post head or foot areas.

You can have a wrapper for head meta and foot meta areas.

Lists certainly need wrapper of their own. List wrapper, list item wrapper, and I don't the list item wrapper is enough or we need another inner wrapper for content.

I'm screwed I can't think straight.

I can keep writing and writing non-sense without getting tired.

You know some of it helps in understanding what to do.

We need some to help us understand how to do it.

You know it generates lots and lots of ideas. And it keeps generating and generating. It doesn't stop. It's vomit generator. The words just come out of nowhere. It just needs a playground and maybe a little rules to keep it focused.

It doesn't like so much complexity, or preparation or sophistication, it just wants to go. It wants to do something. It doesn't care it's right or wrong. It doesn't care it's stupid or wise. It doesn't care it is helpful or not. It doesn't care about whether somebody finds it a piece of art or a piece of shit. It just wants to write and write and write.

Of course there might be a point there. But it doesn't even care about making a point. It just takes the shinniest thought in the mind and make it happen. It makes it bold. Makes it the next thing to do. You know a few movies are listed in my download manager. It just wants to open one and keep watching it. It doesn't care I've watched it so many times. It just wants to watch it.

Freak I've never wirtten so many nonsense in my entire life.

It doesn't understand, what, why, how, where, when, etc. It just understand experiences. It's a beast. A kid. A crazy. It doesn't care about math, physics, chemistry, laws, rules, regulations, programming, computers, logic, numbers, etc. etc. It just knows one thing: What's the next thing? it can be anything, scratching head to get dandruffs, thinking without any purpose, writing nonsense, watching movies, eating, sleeping, surfing the web, listening to music, programming, writing code, creating a class, defining its properties, working with dev tools, watching tutorials, watching great websites, reading articles.

It just wants to do. And wants to go. It's an unstoppable beast. It's you who can control what to do with it. It's never ending tool at your disposal.

 

Blog posts

I like blog posts.

You create blog posts and show them.

For whatever reason. Maybe you want to show what a great writer you are. Or you wanna rank on google. Or you wanna let your visitors know about your latest news and events. Or you wanna show that your business knows what's it's doing. Maybe you really want to be helpful to your customers and site visitors and write something that helps them. There are so many whys.

wordpress man. a great platform to post blog posts. It has a cool little interface that makes writing a breaze (breeze?) yes breeze is correct, a thing that is easy to do or accomplish.

It has rtl and ltr support.

The editor itself can be customized to support custom fonts. It's a lot friendlier than this shitty editor in blog.ir.

Yeah it's cool. It let us organize our posts in tags and categories.

It has a version control system.

In short it has anything you want and need for creating and publishing a blogging website.

Oh man it's very satisfy to write or create something without being worried about coming back and fixing it. You can write as much nonsense as you want and no body cares. You just know that it gets saved somewhere and it makes you feel i don't know safe to write and forget.

Write posts.

Query the posts.

Create a page to show the posts. aka "Blog" page.

Show the header and let visitors know that it is a blog page.

Query the blog posts and show them in a list.

Don't forget pagination otherwise your list becomes too large. Create a html wrapper for the whole shebang? (whole shebang means everything)

 

Man, 'div' wrappers I love them! They are everywhere. Who said using divs is unsemantic. It's unsemantic but very satisfying to use.

Ok a div wrapper for the whole thing.

<div class="post-list"></div>

Does it look OK?

You know we need a wrapper for the list itself.

<div class="post-list__list"></div>

It doesn't look OK. Two list side by side. It's funny.

We can say:

<div class="posts"></div>

<div class="posts__list"></div>

It looks better but I don't like it.

<section class="posts-section"></section>

posts-section-list

posts-section-pagination

posts-section-list__item

posts-section-fck

Without doubt we need one of these: post-thumb, thumb, entry, entry-thumb, summary, summary-thumb, post-summary, post-small, post-tiny, post-post. item? article?

Oh finding a solution is hard man.

you know the grid might look separate from the items. But they are very closely related. Grid or list is the place where thumbs and items will fit in. they are created for each other.

It's right that we can use a grid for different purposes and in different circumstances but, man it doesn't mean that the grid can't be specialized.

Tailwind is good. It frees us from the naming hell. There is no grid. No grid item. No thumb. No thumb inner. No thumb head. Whatever is, is just classes.

It frees us the hell out of naming things.

But it doesn't look good in html and many clients probably will not appreciate this style of coding. So we have to find another way.

A way which look good in html and is easy to maintain and extend and write and

I'm scratching the hell out of my head. You've scared the hell out of me. Means you scared me very much.

 

You know FK BEM.

Let's do it in our own way.

 

Whatever it is, it needs a container: swiper-container, slider-container, posts-container, items-container, my-container, your-container, banner-container, banners-container, widgets-container, it is the container of EVERYTHING.

 

Know there we need another wrapper for the list of items. swiper-wrapper, slider-list, slider-slides, slides, slider-container-slides, items-list, items-wrapper, items-list looks OK.

 

Know we can have wrapper for other things. swiper-pagination, swiper-navigation, slider-pagination, posts-pagination, whatever.

 

CSS targets everything:

.swiper-container {

 max-width: 300px;

 margin: 0 auto;

}

 

.swiper-slides {

 @include clearfix();

 margin: 0 -1rem;

}

 

.swiper-slide {

 float: left;

 padding: 0 1rem;

}

 

.swiper-pagination {}

 

.posts-container {

 

}

 

.posts-pagination {

 margin-top: 100px;

}

 

Damn what happens if we have another place where we want to display our posts differently. Our modify the same component for another use.

 

We can have a modifier class right. posts-container--small posts-container--alternative

 

Then how do we settle on a base god damn it.

 

How do we settle on the base styles.

 

Tailwind? (we cannot have that)

 

Let's just forget all the naming and use inline CSS. (responsive remember?)

 

Then what the hell do we do? I need to finish the goddamn projects. I need to pay the bills. 1 freaking million for rent. I need to work fast. I need to work smart. Hell

 

button button-primary button-classic button-outline

 

how github does it?

 

The logo is <svg>with class "octicon octicon-mark-github v-align-middle"

 

The wrapper of logo is <a class="Header-link">

 

It has a font-weight of 600. color of #fff. and white-space of nowrap.

 

The wrapper of logo link is a div with class Header-item and "d-none d-lg-flex" utility classes.

 

The Header-item is display: flex, align-items: center, flex-wrap: nowrap, align-self: stretch, margin-right: 16px AND IT'S LOCATED IN HEADER.SCSS

 

The whole header is "<header class=""Header py-lg-0 js-details-container Details flex-wrap flex-lg-nowrap p-responsive">"

Tha'ts ugly as shit. What is Details? what is js-details-container? flex-wrap flex-lg-nowrap, p-responsive. Freak I don't eveer want to mess with that.

 

Tailwind sucks

 

How apple.com does that?

 

Logo is an anchor tag with class "ac-gn-link ac-gn-link-apple"

Inside is <span> with class "ac-gn-link-text"

 

What is "ac" and what is "gn"? 

ac is apple company

gn is global namespace --- no! gn is global navigation

 

Man the link has a hell of a css applied.

coloring, positining, z-indexing, display inline-blocking, padding, height, opacity, background no-repeating, text-decoration noning, white-space nowrapping, transitiong opacitying, outline offsetting (what's that?)

 

It uses background image css that links to apple logo svg

 

It uses max-width: 767px breakpoints to change the image size.

 

Well that was a hell of a journey.

 

For the nav it uses "<nav id="ac-globalnav" class="js touch windows"> and it uses a substantional amount of data attributes.

 

It has ac-gn-content as wrapper for nav items.

And it has "ul.ac-gn-fuking-header" for header items (the things that are visible)

 

It has li.ac-gn-item Im tired dude

 

 

We have "<main class="main"> for main content

 

Section. the homepage section. what the hell does that suppose to mean. You mean that you use this kind of styles only for the homepage.

 

All the css styles are located in "

https://www.apple.com/v/home/h/built/styles/main.built.css"

 

These styles are meant only for the home. It gives a lot of freedom. But where the fk are the global styles. And should users download a separate stylesheet for each individual page? Yeah apple is big but it doesn't make much sense.

 

what the hell is this?

<div data-unit-id="covid-19" data-analytics-section-engagement="name:ribbon-covid-19">

 

Guys I'm in the Mac page.

 

We have" 

https://www.apple.com/v/mac/home/ao/built/styles/overview.built.css

 

Covid-19 section

 

A "section" element. Fair enough!

"section-covid-19-app-ribbon" class. Very specific and probably non-reusable.

 

It has the freaking style, inline in the html. after the section element in style tag. That's illegal.

 

This means that they are either using a page builder or they are writing css by hand.

 

Man what a idiot I am. even their site doesn't look very cool in smal screens.

 

Which Mac notebook is right for you?

 

A section with 3free products.

 

<section class="section section-compare promo-section">

 

The applied styles are padding only and some breakpoints.

 

And the banner.

 

We have "banner-container" and "banner-promo". Wow, me and apple engineers have identical minds.

 

Well banner-container like, always max-width and centering.

 

An other "banner-promo" padding, background, etc.

 

There is section-content inside banner-promo for horizontal spacing.

 

We have a bunch of utility styles for the headline. Beware, ugly code coming.

 

<div class="compare-table row">

 <div class="compare-column column-1 column-large-4 small-6">

  <div class="column-content flex-wrapper">

   <div class="content-wrapper">

    <div class="flex-header-wrapper">

    <ul class="feature-list list list-nobullet typography-body-reduced">

     <li class="list-item">

    <div class="cta-wrapper">

     <div class="button-wrapper">

      <a href="#" class="button button-reduced compare-button">

 

Man I hate CSS.

 

Let's see how amazon is doing.

 

First as always the logo. The wrapper is "nav-logo-link" and its wrapper is "nav-logo"

A bunch of javascript around the logo was located.

 

Let's check the footer. We have <div class="navLeftFooter nav-sprite-v1" id="navFooter">

Probably one of the most unsemantic code i've seen. It sets the background color, padding, margin, min-height , .

 

Did you know that the font family is "Amazon Ember" with fallback to Arial and sans-serif?

 

You tell me what is this "navFooterVerticalColumn navAccessibility"

 

and this: navFooterVerticalRow navAccessibility

 

and this: navFooterLinkCol navAccessibility

 

and this: navFooterColHead

 

Damn all the godamn css is inline.

 

Lets go to a shop page.

 

We've got <div class="a-section a-section-medium"> for each book.

 

Man their're using utility classes.

 

Let's take a look at "zhaket.com"

 

The home page.

 

Image class is "intro__logo"

 

section section--intro

 

product-parent product-parent--iconic

 

Awwwards

 

Logo is svg and wrapper is logo-header

 

Header is <header id="header">

 

Man this path is getting nowhere.

We either should use utility classes or go class heavy.

 

More classes gives us more control. But we quickly run out fo unique class names. Modifiers man. They make html ugly and are .

 

Am I overthing? Yes I am.

 

So what to do?

 

Copy the html from services or projects page? And just change it accordingly for the posts.

 

Man i did a huge mistake in using blade.

 

Now what do i do?

 

It's complicated as hell.

 

What about the next programmer?

 

Can he understand my code?

 

I have index.blade.php, archive.blade.php, home.blade.php, page.blade.php and single.blade.php

 

Each of them link to single or archive page appropriate.

 

 

 

 

 

 


Writing is fun, don't you agree?

You just organize your thoughts into words.

This helps you to think, to reason, to understand.

Mailpoet is a newsletter plugin for wordpress.

It has a shortcode.

It has a form wrapper element with the following class(es): mailpoet_form.

It has some hidden inputs.

It has an email input with the following class: mailpoet_text

It has a submit button with the following class: mailpoet_submit

 

The validation or success messages will be displayed in a div with the following class: mailpoet_message

Both input and submit are wrapped in an a div with the following class: mailpoet_paragraph

 

I have a form with the following class: ev-form

It has max-width and mx-auto set as utility classes.

 

The form has a input group.

 

Fk I just add the styling to the mailpoet itself.

 

First I add max-width 500px

Then mx auto.

 

I want the input and button to sit side by side, so I add display: inline-block to mailpoet_paragraph.

But this makes them have a horizontal gap in between.

 

I can add display flex to the form wrapper element.

Then I set the mailpoet_message width to 100%

Then make sure the input has double the amount of width of the button.

 

The rest is just styling baby

 

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها